اختتامیه بیست‌وششمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی خراسان رضوی برگزار شد همه چیز درباره فصل دوم بازی مرکب ( اسکوییدگیم ) + بازیگران و تریلر و خلاصه داستان هوش مصنوعی باید در خدمت هنر باشد | گفت‌و‌گو با علیرضا بهدانی، هنرمند برجسته خراسانی هوران؛ اولین رویداد گفت‌و‌گو محور بانوان رسانه در مشهد| حضور بیش از ۵۰ صاحب‌نظر در حوزه زنان+ویدئو نگاهی به آثاری که با شروع زمستان در سینما‌های کشور اکران می‌شوند شهر‌های مزین به کتاب | معرفی چند شهرِ کتاب در جهان که هرکدام می‌تواند الگویی برای شهرهای ما باشد معرفی اعضای کارگروه حقوقی معاونت هنری وزارت ارشاد + اسامی واکنش علی شادمان، بازیگر سینما و تلویزیون، به رفع فیلترینگ + عکس چرا فیلم علی حاتمی پوستر فجر شد؟ صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ فیلم‌های آخرهفته تلویزیون (۶ و ۷ دی ۱۴۰۳) + زمان پخش و خلاصه داستان پوستر چهل و سومین جشنواره فیلم فجر را ببینید + عکس «فراهان» با نوای اصیل ایرانی در مشهد روی صحنه می‌رود گلایه‌های پوران درخشنده از بی‌توجهی‌ها استادی که فروتنانه هنرجو بود | درباره مرحوم بشیر محدثی‌فر، نقاش تصاویر شهدا پاییدن یک ذهن مالیخولیایی | نگاهی به فیلم «تعارض»، اثر محمدرضا لطفی «ناتوردشت» با بازی حجازی‌فر و مولویان در تدارک فیلم فجر
سرخط خبرها

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر!

  • کد خبر: ۱۸۷۵۴۹
  • ۱۵ مهر ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۳
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر!
تصدقت گردم، نقره جانم سه چهار روزی است در سرحدات گیلانیم. برای عزیزی که بیمار است.

تصدقت گردم، نقره جانم سه چهار روزی است در سرحدات گیلانیم. برای عزیزی که بیمار است. حکیم گونه‌ای عسل طبابت کرده که فقط در این حدود یافت می‌شود، کاغذ فرستادیم عبدالوحیدخان از هم رزمان جنگ ممسنی عرض حاجت کردیم. فرمود من را کاری ندارد بگیرم و بدهم چاپار بیاورد، خودت بیا و دلی به دریا بسپار و استخوانی سبک کن. دیدیدم بدک نمی‌گوید.

مدتی است چیزکی برایتان قلمی نکرده ام.  هوای اینجا هوایی مان کرد. دل پر است و دست خشک به نوشتن نمی‌رود. عصری سر انگشت هایمان گزگز می‌کرد دیدیم چاره‌ای نیست، باید نوشت وگرنه غمباد می‌شود می‌زند به قلب و دل و گرده. یاد از مصرع ملای رومی کردیم که فرمود:

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش...

دستی که یا جیغ از دزفولی درآورده بر اثر کشیده نوشتن سین و شین یا مضراب به زلف تار جلال الدین برده به نواختن سلمک و حسینی و نیشابورک، یا در کاکل مادیان سرخ ترکمن کشیده من قبل تاخت را چه به تیغ و تیزی و تپانچه؟ امروز صولت آمده بود که شازده قصد شکار دارد، بیا چهارتا تیهو بزن مشتلق بگیر، خرج چای و چپق شش ماهت را بگذار پر شالت، سفت گفتیم نه! جوجه یتیم کنم که نازشست بگیرم؟ خون سگ کافر زم زم است پیش این شاباش... مگر نه که هر کسی را بهر کاری ساختند؟

ما هم همینیم خانم ...
این میان سالگی لاکردار خاصیتش همین است، برای بعض امور زود است و بعض دیگر دیر. عمرمان رفت خانم. شما هم که نیستید... دلی نیست و دل نباشد، دماغ هم نیست. دل و دماغ نباشد «نون» نستعلیق می‌شود نان بیات که سگ هم پوزه نمی‌زند. بیاتم خانم، بیات. چهل ساله‌ای از دهن افتاده که به چشم خلق بال سنجاقکی عزت دارد و پیش خالق رسوای مطلق. این امروزی‌ها هم چه چی‌ها بلدند ها؟

مثلا یک شبی را دارند که آن را می‌گویند شب آرزوها، کدام آرزو نقره خانم! آرزو یعنی راه درست است می‌روی و می‌رسی. من می‌روم؟ می‌رسم؟ درستم؟ نارون صاعقه خورده ریشه سوز را چه رستنی و رهیدنی؟ هنر کنیم زغال خوبی باشیم، بی جز و جرقه که قبایی نسوزانیم و شاخ سبیلی کز ندهیم. پریشانی نقره خانم، پریشانی بد مکافاتی است. حالا شما بزرگ، شما خانم، شما فاکولته و مکتب رفته و ملادیده! شما بفرمایید تکلیف چیست؟ شما را به خدا ببین! ناوقتی چه قصه حسین کرد نوشتنمان گرفته؟

ببخشید، ولی همین نوشتن هم نبود که سر انگشت هایمان مثل شمع آب می‌شد از دق، من خیلی حرف شدم، شما چطورید خوبید؟ صحت کامل است؟ هنوز چای و بارهنگ دوست دارید؟ ابوی محترم خوب هستند. ما را همین چارکلام حرف زدن و نبشتن به شما آرام می‌کند، چه جادویی است در این راز دل گفتن که چارخط می‌نویسی و انگار زاگرس را از شانه هایت برداشته اند و دجله دجله اشک ریخته‌ای سبکی و رها.
بسیارنویسی کردم بر من ببخشایید. کاغذ به افراط بفرستید. آدمی به حرف زنده است. زیاده عرضی نیست.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->